شب در مجموعه ی تخت سلیمان حال و هوایی ترسناک دارد. نگهبان چراغ های مجموعه را خاموش کرده و من به همراه دو نفر از دوستان، در کنار خرابه ی خوفناک تنها هستیم. گویی روح تمام جن و دیوهایی که سلیمان با اجیر کردن آن ها مجموعه را ساخته، هنوز در خشت های رمز آلود این خرابه وجود دارد. دریاچه ی وسط معبد حدود 120 متر عمق دارد. دریاچه ای که بوسیله ی یک چشمه ی آرتزین هزاران ساله در عمق 120 متری زنده است. این چشمه که با دبی 90 لیتر بر ثانیه می جوشد، یک تنه دریاچه و کل تپه را بوجود آورده است. در سمت جنوبی دریاچه مستقر می شوم. سنگ های پیرامون، تا فاصله ی 2 متری سست هستند. زیر آن ها خالیست و در حقیقت دریاچه تا دو متری زیر زمین اطراف هم گسترش یافته است. چند متر آن طرف تر قبر جوانی 19 ساله قرار دارد. جوانی که در سال 1370 دریاچه او را به کام خود کشیده و هیچ گاه پس نداده است. تا به حال غواص ها فقط توانسته اند تا عمق 60 متری پایین بروند و نهایتا آلمانی ها کاوش هایی روبوتیک در کف آن انجام داده اند. کف دریاچه پر از رازهای پنهان است. رازهایی از انسان های مرده و گنج های بسیار.